یه روز یه بابایی (فکر کنید تو خارج) پسرش فارغ التحصیل میشه هیچیم بارش نبوده
زنگ میزنه به یه پارتیش میگه دمت گرم واسه پسرم یه شغلی جور کن
پارتیه میگه میخوای سفیرش کنم
باباهه میگه نه بابا اون خیلی زیاده
پارتیه میگه میخوای وزیرش کنم
باباهه میگه اوووووف نه
پارتیه میگه میخوای وکیل مردمش کنم
باباهه میگه نه بابا یه جایی کارمندی چیزیش کن
پارتیه میگه شرمنده اون دیگه سواد میخواد ... !!!
نظرات شما عزیزان: